گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

آنچه در اینجا ارائه می شود، گزیده هایی ست از کتاب های مختلف در موضوعاتی همچون دین، سیاست، اجتماع، تاریخ... و همچنین مجموعه ای عکس که همگی توسط نویسندگان این وبلاگ گرفته شده است.
آدرس کانال ما در تلگرام:
telegram.me/gozideketab
gozideketab@

طبقه بندی موضوعی

سلاح پاک

پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ

سلاح پاک

(روایتی تطبیقی از اشغال فلسطین)

                               

نوشته ­ی گِرِگ فیلو، و مایک بِری[1]

ترجمه ­ی افسانه وفا

انتشارات روایت فتح، تهران

156 صفحه.

 

 

این کتاب، ترجمه ­ای از کتاب ِIsrael & Palestine: Competing Histories  می ­باشد[2] که در سال 2006 میلادی به چاپ رسیده است.[3] مؤلفان، پروفسور گِرِگ فیلو و دکتر مایک بِری، (محققان گروه رسانه ­ی «دانشگاه گلاسکو»[4]ی بریتانیا) در این کتاب، دو نگاه متفاوت اسرائیلی و فلسطینی را به تصویر کشیده و اشغال فلسطین و شکل­ گیری اسرائیل را از بدو پیدایش با ذکر نقل قول­ های دو طرف درگیر روایت می ­کنند.

 

در ادامه، گزیده ­ای از کتاب در سه بخش، ارائه شده است.

 

تشویق یهودیان به مهاجرت به اسرائیل، و اسکان مهاجران

هوارد سَچر مورخ آمریکایی(1977)، پیدایش صهیونیسم معاصر را نتیجه ­ی تعالیم ربی­های (مبلغان) اروپایی می­ داند. این ربی ­ها از دهه 1830، بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس را تبلیغ می­ کردند و آن را شرط لازم بخشش گناهان یهود و بازگشت دوباره ­ی مسیح می ­دانستند. در سال1881 پس از ترور تزار الکساندر دوم بسیاری از یهودیان روسیه کشته شدند. تا سال1914 تقریباً دو میلیون یهودی برای فرار از شکنجه و آزار، از روسیه گریختند. بیش­تر آن­ ها به آمریکا پناه بردند و بیست و ­پنج­ هزار نفرشان هم به فلسطین آمدند. در آن زمان یهودیان فلسطین زیاد نبودند (مک­ کارتی، 1990). ماجرا از این قرار بود که در سال ­های پایانی قرن نوزدهم و هم زمان با حکوت تزار الکساندر دوم، حمله­ های مشکوکی به روستاها و محلات یهودی ­نشین شد. صهیونیست­ ها در رسانه­ های آن زمان این حمله­ ها را بخشی از سیاست ضد یهودی حکومت تزاری معرفی کردند و یهودیان روسیه را به مهاجرت به فلسطین تشویق کردند. بعدها مورخان فهمیدند این حوادث  بخشی از توافق سران صهیونیسم با حکومت تزاری بوده­ است!


اسکان آوارگان یهودی در جنگ جهانی دوم، هنوز هم مورد اختلاف است. سؤال این است که بازماندگان هولوکاست، داوطلبانه به فلسطین رفتند یا راه اسکان در جای دیگری مثل ایالات متحده به رویشان بسته بود و آن­ ها با حمایت ضمنی رهبران صهیونیست، چاره­ ی دیگری جز فلسطین نداشتند؟ پس از جنگ ده ­ها هزار بازمانده­ ی هولوکاست در کمپ ­های آوارگان اروپا مردند، در حالی که قانون مجلس آمریکا، اولویت پذیرش را به مهاجران کشورهای تحت اشغال روسیه داد که بسیاریشان حامی نازی­ ها و سربازان اس اس بودند! (چامسکی، 1999)


رهبران صهیونیست، فلسطین را تنها پناهگاه آوارگان یهود اروپا و بازماندگان هولوکاست معرفی می­ کردند. تام سگو (مورخ و روزنامه ­نویس اسرائیلی) می­ گوید: این ادعا که تأسیس اسرائیل، نتیجه­ ی هولوکاست بود، اساسی ندارد. هولوکاست بسیاری را دچار شوک، هراس و احساس گناه کرد و حس همدردی عمیقی نسبت به یهودیان و به طور خاص نسبت به جنبش صهیونیسم پدید آورد. این همدردی به پیشرفت صهیونیست ­ها در مبارزات دیپلماتیک و تبلیغاتیشان کمک کرد و استراژی آن­ ها را طوری شکل داد که تلاششان را روی بازماندگان متمرکز کنند، آن ­ها که در کمپ ­های آوارگان بودند و قرار بود به فلسطین فرستاده شوند. آژانس یهود اعلام کرد تمام بازماندگان، صهیونیست بودند و می­ خواستند به فلسطین بروند. این ادعا درست نبود. شرایط به گونه ­ای ترتیب داده شده که آوارگان دو انتخاب داشته باشند: خانه­ هایشان در اروپای شرقی، یا فلسطین. تعداد کمی می ­توانستند یا می ­خواستند به کشورهایی برگردند که در آن زمان در فقر بودند یا گرایشات ضد صهیونیسم، و کمونیستی داشتند. هرگز به آن ­ها حق انتخاب بین  فلسطین و مثلاً ایالات متحده داده نشد. (سگو، 491:2001)


فین­گلد (1970) و شون­فلد (1977) و مورخین دیگری به عملکرد صهیونیسم در فلسطین و ایالات متحده در اواخر جنگ جهانی دوم اشاره کرده ­اند. آن­­ ها معتقدند باید جنبش صهیونیسم به مسئولان ایالات متحده فشار می ­آورد تا بازماندگان هولوکاست را بپذیرد، با این کار می ­توانستند زندگی بسیاری از یهودیانی را نجات دهند که در کمپ ­های آوارگان اروپا مردند.

تحلیل سگو این است که بن­گورین[5] و رهبری حزب کارگر، اوج گرفتن نازی­ ها در دهه­ ی 1930 را نیروی بالقوه ­ی صهیونیسم و کمکی برای مهاجرت جمعی یهودیان به فلسطین می­دانستند! او معتقد است که در دهه ­ی 1930 و 1940 رهبری حزب کارگر با نازی ­ها در مورد طرح انتقال (هاوارا) توافق کردند. این طرح به یهودی­ ها اجازه می ­داد با مقدار محدودی سرمایه به فلسطین مهاجرت کنند. به نظر سگو، پس از قتل عام ­های منظم یهودیان توسط نازی ­های آلمانی، بن­گورین نگران این بود که وجدان انسانی کشورهای دیگر وادارشان کند درهایشان را روی آوارگان یهودی باز کنند و این را تهدیدی برای صهیونیسم می ­دانست! او می­گفت: اگر بدانم می ­توان تمام کودکان(یهودی) آلمان را با انتقالشان به انگلستان نجات داد و فقط نیمی از آن ­ها را با انتقال به فلسطین، من راه دوم را انتخاب می­ کنم. چون ما فقط با این کودکان رو به­ رو نیستیم بلکه با سرنوشت مردم یهود سروکار داریم! (بن­گورین، نقل شده در سگو،1993:28)

 گیلبرت معتقد است مسئولان اسرائیل به جا به­ جایی یهودیان از کشورهای مسلمان کمک می ­کردند، چون پس از سال 1948 با کمبود نیروی انسانی مواجه بودند. به این کار در اسرائیل «جمع ­آوری تبعیدی ­ها» می ­گفتند. گیلبرت (1999) و هرست (1977) نوشتند که عوامل اسرائیل در کنیسه ­ها و مغازه ­ها و بازارهای یهودیان در عراق بمب می­ گذاشتند تا یهودیان را تحریک کنند به اسرائیل بروند! (2000:82)

 

نقشه ­هایی برای تملک فلسطین و بیرون کردن اعراب

هرتصل (پدر صهیونیسم سیاسی)، دو جا را برای تشکیل کشور یهود مناسب می ­دانست: آرژانتین و فلسطین. او شیفته­ ی سیسیل رودز استعمارگر بریتانیایی بود (هرست 1977). سیسیل رودز از استعمارگران برجسته ­ی بریتانیایی بود که در زامبیا و زیمبابوه فعالیت می­ کرد. او با اختلاف انداختن میان قبایل بومی منطقه، حکومتش را تثبیت کرد و کم­کم مالک زمین ­های این دو منطقه شد. هرتصل در خاطراتش به یهودیان مهاجر توصیه می ­کند از روش رودز پیروی کنند و «به آرامی» سرزمین ساکنان بومی فلسطین را بگیرند و این که «سعی کنیم جمعیت فقیر فلسطین را تشویق کنیم اطراف مرزها ساکن شوند. در کشورهای همسایه برایشان فرصت­ های شغلی دست و پا کنیم و در کشور خودمان هیچ شغلی به آن­ها ندهیم تا بروند.» (1960:88، نقل شده در هرست 1977:18).

اعلامیه­ ی بالفور در نوامبر 1917 صادر و موجب قیمومیت بریتانیا بر فلسطین شد. این اعلامیه پیروزی ­ای برای صهیونیست­ ها بود. مورخ اسرائیلی آوی شلیم، می­ گوید: «این اعلامیه به یهودیان یک کلید طلایی داد تا درهای فلسطین را باز کنند و صاحبان این سرزمین شوند.» (شلیم، 2000:7) کارشناسان مسائل قانونی هنوز هم اعلامیه ­ی بالفور را مشروع نمی ­دانند. (1973، کاتان 1957، لینوویتز)

بریتانیا در سال 1937 اعلام کرد قیمومیت کارساز نیست و پیشنهاد کرد شمال غربی فلسطین، که بیست درصد کشور و حاصل­خیز­ترین قسمت آن بود، مال یهودی ­ها باشد و هشتاد درصد باقیمانده برای اعراب! مورخ اسرائیلی، سیمها فلاپن می­ گوید بن­گورین معتقد بود باید این طرح را به عنوان سنگ زیربنای کنترل تمام فلسطین قبول کرد. او به سخنان بن­گورین اشاره می ­کند که گفته بود پس از تشکیل کشور یهود و یک ارتش بزرگ، می­ توانیم تقسیم را نادیده بگیریم و همه­ ی فلسطین را مال خود کنیم. (بن گورین، نقل شده در فلاپن 1987:22). به نظر سگو (2001) پیشنهاد بن­گورین «انتقال اجباری» عرب ­ها به جایی دیگر و تشکیل کشور «واقعی یهود» بود.

گروه­ های مختلف اعراب طرح تقسیم را رد کردند و گفتند فلسطین سرزمینی عربی است و نباید قطعه قطعه شود. نقشه ­های تقسیم عملی نشد و درگیری ادامه داشت تا سرانجام بریتانیا آن را سرکوب کرد. اسلحه ­های ابتدایی پاتیزان ­های عرب در برابر قدرت نظامی برتر بریتانیا نمی ­توانست مقاومت کند. هرست(1977) می ­گوید در این دوره، سیاست نیروهای بریتانیا «تنبیه جمعی» بود. آن ­ها به روستاهای اعراب می ­رفتند، چند نفر را اعدام می کردند و خانه ­ها و دارایی­ هایشان را از بین می ­بردند. سگو (2001) می­ گوید بریتانیایی­ ها از شکنجه هم استفاده می کردند.

جرشون شفیر(1999) و برخی محققین اسرائیلی دیگر، مهاجرت و اسکان قرن بیستمِ صهیونیست ­ها را شبیه استعمار اروپایی­ ها در شمال آمریکا و استرالیا می ­دانند. این الگو، اقتصادی بر پایه­ ی کار سفیدپوستان را بنا کرد و همراه با خروج اجباری یا از بین بردن جمعیت بومیِ آن مناطق، مهاجران توانستند فرهنگ و نژاد خود را حاکم کنند. (1999:84، شفیر)

در سال 1947، طرح تقسیم فلسطین در سازمان ملل با اختلاف یک رأی تصویب شد. طرح تقسیم برای اعراب بلای بزرگ بود. آن­ ها معتقد بودند این عدالت نیست که به مهاجران یهودی که اغلبشان کم ­تر از سی سال بود به فلسطین آمده بودند و مالک کم­ تر از ده درصد زمین ­های آن­جا بودند، بیش از نیمی از فلسطین و بهترین مناطق حاصل­خیز داده شود. کمیته ­ی عالی عرب، طرح را صریحاً رد کرد و سه روز اعتصاب اعلام کرد. مفتی بیت ­المقدس اعلام جهاد کرد و اوایل دسامبر 1947 درگیری (بین اعراب و یهودیان) آغاز و به سرعت به جنگ داخلی تبدیل شد. در ابتدای این جنگ، نیروهای اعراب پیروزی­ های کوچکی به دست آوردند اما در ادامه، شهرهای کوچک و بزرگ اعراب به سرعت تصرف شد و ساکنانش بیرون رانده شدند. بهانه ­ی اسرائیلی­ها «پاک­سازی کشور از دشمن و عناصر دشمنی بالقوه ­ی اعراب» بود. (شلیم، 2000:31) در این عملیات، اسرائیلی ­ها، فشار نظامی و روانی فراوانی بر اعرابی که نمی ­خواستند خانه ­هایشان را ترک کنند، وارد کردند. هاگانا و نیروهای شبه ­نظامی دیگر در حملات غافلگیرانه ­شان به شهرها و روستاها، از راکت، خمپاره ­اندازها و داویدکا (وسیله­ ای که 27 کیلوگرم تی ­ان ­تی را تا 274 متر پرتاب می ­کرد) استفاده کردند. (هرست،1977) فشارهای روانی با انتشار شایعه از ایستگاه ­های مخفیانه ­ی رادیوییِ صهیونیست­ ها اعمال می ­شد. این شایعات را از بلندگو های ماشین ­های جنگی پخش می کردند. شایعاتی درباره ­ی این­ که نیروهای یهودی می ­خواهند دهکده را بسوزانند و مردم را بکشند. یک افسر اسرائیلی به یاد می ­آورد که وحشت غیر قابل کنترلی در تمام مناطق عرب ­نشین پخش شده­ بود. اسرائیلی ­ها جیپ­ هایی آورده بودند که از بلندگوهایش «صداهای ضبط شده ­ی وحشتناکی» پخش می ­شد، صداهای جیغ و ناله و زاری زنان عرب، صدای سوت و زنگ آتش ­نشانی که با صداهای ناله و گریه قطع می ­شد. صداهایی که به عربی می­ گفت «ای مؤمنان، روح ما را نجات دهید. یهودی ­ها از سلاح­ های شیمیایی و گازهای سمی استفاده می­ کنند. عجله کنید و برای نجات زندگی­ تان فرار کنید.» (چیلدرز، 1976:252، نقل شده در هرست 1977:141).

پس از جنگ بین اعراب و اسرائیل در سال 1967،[6] اسرائیل در زمین ­­­­هایی که تازه اشغال کرده بود، شهرک­ هایی تأسیس و قوانین نظامی برای ساکنان فلسطینی وضع کرد. برخی اسرائیلی ­ها امنیت را بهانه ­ای برای متقاعد کردن افکار عمومی بین­الملی می ­دانستند. یکی از مقامات اسرائیلی در مطبوعات اسرائیل نوشت: «ما مجبوریم از بهانه ­ی نیازهای امنیتی و اختیار حاکم نظامی استفاده کنیم، چون مادامی که اعراب از رفتن و پذیرش غرامت ما خودداری می ­کنند، راهی برای بیرون راندن آن­ ها از سرزمین ­شان نداریم.» (هاآرتص، 23 نوامبر 1969، نقل شده در هرست، 1977:241)

برخی تحلیل­ گران نظرات افراطی را بررسی کرده و معتقدند بسیاری از شهرک­ نشینانِ مذهبی، حمله به فلسطینی ها و بیرون راندن ­شان از مناطق اشغالی را مرحله ­ای از «پاک­سازی» یا «تطهیر زمین» می ­دانند. هرست می­ گوید گاهی لازم بود تمام یک روستا قلع ­و قمع شود، گرچه لازم نبود به یک­باره این کار انجام شود. در ژانویه­ ی 1972، ارتش اسرائیل شش­ هزار روستایی عرب را از رَفَح در شمال ­شرقی سینا بیرون کرد. خانه­ هایشان را خراب کرد، آب چاه ­هایشان را مسموم کرد و اطرافشان سیم­ خاردار کشید. سرانجام این اعراب، به عنوان نگهبان شب یا کارگر در زمین­ های خودشان استخدام شدند و به خدمت کسانی درآمدند که اموالشان را گرفته بودند! (هرست، 1977:242)

اسرائیل برای اداره ­ی مناطق اشغالی، حکومت نظامی تشکیل داد و حقوق سیاسی و اجتماعی مردم آن­جا را به شدت محدود کرد. گروه­ های حقوق بشری و سازمان ملل نقض فراوان حقوق بشر در این مناطق را گزارش دادند.  چامسکی و برخی دیگر معتقد بودند این سیاست ­ها، هدف دیگری داشته ­است و آن هم این که اسرائیل می خواست با سخت کردن شرایط زندگی فلسطینی ­ها در مناطق اشغالی، آن­ ها را مجبور به مهاجرت کند تا بتواند مناطق اشغالی را تصاحب کند.(بیلین، 1985، نقل شده در چامسکی 1992:434).

 

نمونه­ هایی از رفتار مهاجران یهودی و دولت اسرائیل با فلسطینیان

بعضی صهیونیست ­ها مثل آهاد آهام، رفتار مهاجران با مردم محلی و روش­ های آنان برای تصاحب زمین ­های جدید را نمی ­پسندیدند. آهام در سال 1891 گفت: «رفتار مهاجران با عرب­ ها خشن و بی ­رحمانه است و آن­ ها بی توجه به اصول اخلاقی، حق ساکنان محلی را پایمال می ­کنند، بی دلیل به آن­ ها توهین می­ کنند و حتی به چنین کارهایی مباهات می ­کنند. هیچ­کس هم با این تمایلات خطرناک و نفرت ­انگیز مقابله نمی­ کند.» (1923:107، نقل شده در هرست 1977:24)

سال 1904 گروه دیگری از یهودیان به فلسطین مهاجرت کردند. مورخ اسرائیلی آرون برگمن، تعداد این مهاجران را که پس از قتل ­عام ­های روسیه به فلسطین آمدند، سی ­و پنج­ هزار نفر تخمین زده ­است. به نظر او یهودیانِ تازه ­وارد با مهاجران قبلی فرق داشتند. آن ­ها می­ خواستند اعراب را بی­کار کنند و برای آن­ که سرزمین را آزاد کنند وحشیانه پیش می ­رفتند. (2003:11)

پس از آتش ­بس دوم در جریان جنگ اول اعراب و اسرائیل(1948)[7]، اسرائیل تسلطش را بر مناطق اشغالی محکم کرد. به گفته­ ی برگمن، آن­ ها روستاهای اعراب را با خاک یکسان کردند. ساکنان عرب که موقتاً به پناهگاه رفته بودند، دیگر جایی برای برگشت نداشتند.(2003:57) بنا به گفته­ ی برگمن، اسرائیلی ها، فلسطینی­ هایی را که در کشور جدید اسرائیل باقی مانده بودند، «ستون پنجم بالقوه ­ای می ­دانستند که غیرقابل اعتماد و خطرناک بودند.» بنابراین مشمول قانون نظامی می ­شدند: دولت نظامی، مناطق باقی ­مانده­ ی اعراب را اداره می­ کرد. دولت نظامی زندگیشان را کنترل می ­کرد و محدودیت ­های شدیدی تحمیل می­ کرد. دولت نظامی نمی­ گذاشت اعراب بدون مجوز مخصوص، روستاهای خود را ترک کنند. افراد مشکوک را بدون محاکمه دستگیر می ­کرد و اغلب به بهانه های امنیتی، تمام راه­ ها را می ­بست و به این ترتیب از دسترسی روستاییان عرب به مزارع ­شان جلوگیری می­ کرد. روستاییان برای امرار معاش خود به محصولات این مزارع وابسته بودند. دولت نظامی در روستاها، حکومت نظامی اعلام می­ کرد. یک­بار وقتی اهالی روستای کَفرقاسم، بی ­خبر از حکومت نظامی به خانه ­هایشان بر می گشتند، اسرائیلی ­ها آن ­ها را به رگبار بستند و 47 نفر را کشتند. (برگمن،2003:47)

پس از جنگِ 1948، فلسطینی ­های رانده شده از کشورهای عرب، مخفیانه وارد اسرائیل می ­شدند. این کار فلسطینی ­ها «نفوذ» نامیده می ­شد. به گفته­ ی شلیم، نود درصد یا بیشتر نفوذها دلیل اقتصادی و اجتماعی داشت، مثلاً عبور بیشتر این افراد از خطوط مرزی آتش بس برای باز پس­ گیری املاک یا دیدار بستگان یا رسیدگی به زمین­ هایشان بود.(2000:82) آوارگان از خانه و زمین­ هایشان جدا شده ­بودند و بنابراین شغلی نداشتند و گرسنه می ­ماندند. ده درصد بقیه­ ی نفوذها علیه اسرائیل بود. شلیم می ­گوید سربازان اسرائیلی اجازه داشتند به کسانی که از مرز عبور می ­کردند، شلیک کنند. این کار، اعراب را تحریک کرد تا گروه ­هایی درست کنند و مقابله به مثل کنند. سرگرد بریتانیایی جان گِلاب می­ گوید: «نفوذ کننده­ های اصلی، افراد بی ­آزار و غیر مسلحی بودند که دنبال اموال و بستگان گم­ شده ­شان آمده­ بودند و این تروریسم یهودی (یعنی شلیک به قصد کشت و حمله­ های انتقام جویانه) بود که نفوذکننده­ ها را به افرادی مسلح تبدیل کرد.» (نقل شده در موریس،1997:51) اسرائیل، انتقام نفوذها را از روستاهای غزه و اردن می ­گرفت. در گزارش سازمان ملل چنین آمده: «ساکنان روستاها را با آتش سنگین مجبور می ­کردند در خانه ­ها بمانند و بعد خانه­ ها را بر سرشان خراب می ­کردند.» (شلیم، 2000:91)

شلیم می­ گوید: بازرسی دوره ­ای از روستاهای عربِ داخل اسرائیل افزایش یافت تا نفوذ اعراب به اسرائیل را ریشه ­کن کنند. هرازچندگاهی سربازان اسرائیلی مرتکب بی ­رحمی ­هایی می ­شدند، مثل قتل و تجاوز دسته­ جمعی. در یک مورد 120 نفر از نفوذی­ های عرب را در صحرای آراوا، بدون آب نگه داشتند. این بی ­رحمی ­ها در گرماگرم نبرد نبود، بیش ­تر علیه غیرنظامیان، زنان و کودکان بی­ گناه بود. تأمین امنیت لحظه به لحظه، تأثیر ویرانگری بر سربازان ارتش اسرائیل می­ گذاشت؛ ارتشی که به شعار «پاکی سلاح» مباهات می­ کرد، برای جان انسان ­ها اهمیتی قائل نبود و اعمال وحشیانه ای انجام می ­داد که فقط می ­توان آن را جنایت جنگی نامید (شلیم، 2000:83).

اسرائیل در بیت ­المقدس، سیاست یهودی ­سازی را در پیش گرفت تا ترکیب جمعیتی، فیزیکی، فرهنگی، قانونی و اقتصادی شهر را تغییر دهد. تحقیق هرست به این مطلب اشاره می ­کند که فرهنگ اعرب نادیده گرفته می شد و در مدارس تحقیر و بی­اعتبار می­شد.(1977:688) مطبوعات اسرائیل، شرایط کار فلسطینی ­ها را استثماری و تحقیرکننده می ­دانند. از نظر قانونی، فلسطینی ­هایی که در اسرائیل کار می ­کنند نباید شب در آن­ جا بمانند. بنابراین بسیاریشان مجبورند مسیرهای طولانی را با اتوبوس برگردند. گاهی ساعات کاری ­شان 17 ساعت می ­شود. مجله­ ی اسرائیلی هاولام هیز گزارشی نوشت و شرایط فلسطینی­ هایی را توصیف کرد که می ­توانستند غیرقانونی در مزرعه ­های اسرائیلی بخوابند: «در دوردست ­هایی که به چشم نمی­ آمد، پنهان در باغ­ های پرشکوفه، آغل ­­هایی برای کارگران وجود داشت، آغل ­هایی که حتی کشوری مثل آفریقای جنوبی هم از داشتن آن شرم دارد.» (22 دسامبر 1982، نقل شده در چامسکی، 1999:141).

از اسرائیل برای به ­کارگیری کودکان عرب هم انتقاد کرده ­اند. روزنامه­ ی عربی - اسرائیلیِ الاتحاد درباره­ ی بازار کار یافا می ­نویسد: در این بازار سرکارگران با استثمار کودکان و نوجوانان مناطق اشغالی ثروتمند می ­شوند. هر روز ساعت چهار صبح ماشین ­ها از غزه و اطراف آن کارگران عرب را می ­آورند. کارگران در صف­ های طولانی در خیابان می ­ایستند. کمی بعد ساعت4:30 صبح پسرهای عرب که در رستوران شهر کار می ­کنند می ­آیند. این­ ها یک­ ماه در رستوران­ ها کار می ­کنند حتی شنبه ­ها. پسر بچه­ هایی که باید در مدرسه باشند از غزه می ­آیند تا در اسرائیل کار کنند. (30آوریل 1973، نقل شده در هرست، 1977:246)

 



[1]. Greg Philo & Mike Berry

[2]. انتشارات روایت فتح در صفحات آغازین کتاب، «سلاح پاک» را ترجمه­ ی بخش اول کتابِ «اخبار بد از اسرائیل»Bad News from Israel  معرفی نموده است. اما با بررسی متن انگلیسی کتاب و جستجو در سایت گروه رسانه ­ای گلاسکو، مشخص ­شد مطالب کتاب «سلاح پاک»، با مطالب کتاب دیگری از همین نویسندگان یعنی کتاب Israel & Palestine: Competing Histories هماهنگ می­ باشد.

 

[3]. برای اطلاع بیشتر در این باره، می ­توانید به لینک­ های زیر مراجعه کنید: 

http://www.glasgowmediagroup.org/israel-and-palestine-competing-histories 

https://books.google.com/books?id=k5vtAAAAMAAJ&focus=searchwithinvolume&q=Israel+and+P

 


[4]. Glasgow University Media Unit (Glasgow Media Group) 

[5]. نخست وزیر اسرائیل بین سال­های 1955-1963.

[6]. جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967، به جنگ شش روزه مشهور شده است. اسرائیل در این جنگ، ظرف شش روز ارتش سه کشور عربی را نابود کرد و شبه جزیره­ ی سینا (مصر)، ارتفاعات جولان (سوریه)، کرانه­ ی غربی، نوار غزه، و بخش عرب نشین بیت المقدس را تصرف نمود.

[7]. جنگ اول اعراب و اسرائیل در ماه مِی سال 1948 بین اسرائیل و پنج کشور عربی در گرفت. در نتیجه­ ی این جنگ، اسرائیل کنترل 78 درصد قلسطین را در اختیار گرفت. فلسطینی ­ها وقایع آن سال را آن قدر دردناک می ­دانند که به آن «النکبۀ» یعنی «مصیبت» می ­گویند.

۹۵/۰۳/۲۰
مدیر :