گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

آنچه در اینجا ارائه می شود، گزیده هایی ست از کتاب های مختلف در موضوعاتی همچون دین، سیاست، اجتماع، تاریخ... و همچنین مجموعه ای عکس که همگی توسط نویسندگان این وبلاگ گرفته شده است.
آدرس کانال ما در تلگرام:
telegram.me/gozideketab
gozideketab@

طبقه بندی موضوعی

سرگذشت فلسطین

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۸ ق.ظ

سرگذشت فلسطین

 

نوشته­ ی اکرم زعیتر

ترجمه ­ی اکبر هاشمی رفسنجانی

انتشارات بوستان کتاب، قم

428 صفحه.

 

مؤلف کتاب - آقای اکرم زعیتر[1]- نویسنده، خطیب و محقق توانای فلسطینی است که تا کنون صدها مقاله ­ی تاریخی و سیاسی و اجتماعی از وی در مطبوعات عربی منتشر شده و کتاب ­ها و آثار گران ­بهایی در تاریخ و ادبیات و سیاست نوشته است. یکی از آثار ایشان، همین کتاب است که به تصدیق اهل فن، بهترین کتابی است که تا کنون درباره­ ی فاجعه­ ی فلسطین نوشته شده است. این کتاب به انگلیسی هم ترجمه و متن عربی آن تاکنون دو مرتبه چاپ و نایاب شده است.

این کتاب سرگذشت فلسطین است از 2500 سال قبل از میلاد مسیح(ع) تا سال 1954 میلادی. ورود اعراب به فلسطین، ورود عبرانیان، فارسیان، حمله ­ی اسکندر مقدونی، ورود اسلام، جنگ ­های صلیبی، حمله ­ی مغول، دوره ­ی امپراطوری عثمانی، و به طور عمده، استعمار انگلیس و تجاوز صهیونیسم­، از موضوعات بیان شده در این کتاب می ­باشد.

 

گزیده ­ای از بخش­ های مختلف کتاب

در سال 1517 میلادی، سلطان سلیم عثمانی پس از فتح سوریه، فلسطین را تصرف کرد. فلسطین تا اواخر قرن نوزدهم تحت سلطه ­ی عثمانیان ماند؛ تا این­که، اعرابِ قسمت­ های عربی حکومت عثمانی، به فکر استقلال افتاده و دست به شورش ­هایی علیه حکومت عثمانی زدند. در این میان شریف حسین (امیر حجاز و شریف مکه) که در آرزوی رسیدن به پادشاهی بر مسلمانان بود، دست به دامان انگلیس شد تا اعراب را در جنگ با حکومت عثمانی یاری دهد!

با شروع جنگ جهانی اول، چندین نامه­ ی سرّی میان شریف حسین و نایبِ شاه انگلیس در مصر (سِر هانری مک ماهون) رد و بدل شد که در مورد شرایط قیام و انقلاب اعراب علیه حکومت عثمانی و همکاری با متفقین در جنگ با آن دولت عثمانی بود. یکی از شرایطی که شریف حسین روی آن پافشاری داشت این بود که دولت انگلستان منطقه ­ای را به عنوان مملکت عربی بشناسد. مک ماهون با تأکید فراوان راجع به اینکه انگلستان عاشق استقلال اعراب است، آمادگی انگلستان را برای شناسایی استقلال اعراب با حدود مذکور، اعلام کرد! سرانجام در سی ­ام ژانویه ­ی 1915 مک ماهون رسماً جواب داد که بریتانیا خواسته­ های اعراب را مورد توجه و دقت قرار داد و با عنایت مخصوصی که به شما دارد آن ­ها را پذیرفت و در پایان با تأکید فراوان افزود که انگلستان هیچ­ گونه قراردادی بدون شرایطی که استقلال و آزادی اعراب را تأمین می­ کند با کسی نخواهد بست و هر جا که بخواهد صلح و پیمانی منقعد سازد استقلال اعراب را شرط خواهد نمود و بدین ترتیب عرب ­ها آماده ­ی انقلاب شدند.

درست در همان روزهایی که اعراب با انگلستان در موضوع استقلال مشغول مذاکره بودند، متفقین در میان خودشان برای تقسیم میراث دولت عثمانی، یعنی کشور عربی، مذاکرات مخفیانه ­ای انجام می­دادند. رفته رفته، پرده از روی توطئه ­های استعماری متفقین، در مورد تقسیم سرزمین­های عربی بالا رفت و نقشه­ هایی که با وعده ­های انگلستان به اعراب، در تناقض بود کشف گردید. قبل از همه، قرارداد سایکس_پیکو کشف شد. این قرارداد بین انگلستان و فرانسه در 26 مه 1916 منعقد شد و دولت روسیه تزاری هم آن را امضا نمود. طبق این قرارداد، کشورهای عربی که از دولت عثمانی جدا شده بود، بین دو دولت فرانسه و انگلیس تقسیم گردید، نقشه طوری تنظیم شده بود که نگذارند این منطقه تحت یک قدرت و زیر یک پرچم درآید که مبادا روزی موی دماغ استعمارگران شود! به مقتضای این تصمیم قرار شد فلسطین، غیر از دو بندر حَیفا و عَکا که سهم انگلیس بود، تحت سلطه ­ی یک اداره ­ی بین المللی در آید.

این­ ها در حالی بود که یهودیان از مدت ­ها قبل برای تشکیل وطن ملی یهود، چشم طمع به فلسطین دوخته بودند. جنگ جهانی اول شروع شد و دامنه ­ی آن به حدود فلسطین رسید. یکی از رهبران حزب صهیونیسم به نام هربرت ساموئل یادداشتی به اعضای کابینه ­ی انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور عرضه داشت و پیشنهاد نمود که دولتی یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین به وجود آید و بین سه تا چهار میلیون نفر یهودی پراکنده در اروپا به آن­جا روند و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار مصر و کانال سوئز ایجاد کرده و نقطه ­ی حساسی را در دست خواهد داشت. جمعی از رهبران یهود و در رأس آن ­ها دکتر وایزمن، در مورد تشکیل این دولت، با مقامات مربوط انگلیسی مشغول مذاکره شدند و از طرفی برای جلب موافقت فرانسه و آمریکا فعالیت­ های زیادی صورت گرفت. پس از جلب موافقت آن دو کشور، بالفور وزیر خارجه­ ی انگلیس رسماً قول تشکیل دولت یهودی را به آن ­ها داد!

در دوم نوامبر 1917، وعده ­ی بالفور که آغاز مصایب و رنج­­ های اعراب به حساب می­آید؛ صادر شد. در قسمتی از متن این وعده، چنین آمده است: ...دولت شاهنشاهی انگلستان، نظر لطف مخصوصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد و درآیند ه­ی نزدیکی نهایت سعی و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد...

عواملی که موجب شکل گیری این وعده شد:

1.      دولت انگلستان علاقه داشت عناصر قوی یهودی که در ممالک مختلف دنیا پراکنده بودند مخصوصاً یهودیان مقتدر آلمان و اتریش را به طرف خویش جلب کند.

2.      در آن وقت هنوز دولت آمریکا به متفقین نپیوسته و وارد جنگ نشده بود و انگلستان می ­خواست نظر موافق و کمک یهودیان آمریکا را، که در دستگاه حاکمه­ ی آمریکا نفوذ قابل توجهی داشتند، به جانب خود متوجه سازد.

3.      مهم ­تر از همه آن ­­که، انگلستان از اول در نظر داشت منطقه ­ی فلسطین را، که موقعیت آن کمتر از موقعیت کانال سوئز نیست، منطقه­ ی نفوذ خود قرار دهد.

ایرادات وارد بر این وعده:

1.      این وعده­ ی انگلستان نمی ­تواند التزامی بین­المللی باشد و فقط مهر و لطف و اغرا و تحریص یک طرفه است که به منظور خاصی صورت گرفت. فلسطین از املاک انگلستان نبوده که حق بخشش آن ­را داشته باشد. این دولت چیزِ نداشته را وعده می ­دهد و از جیب خالی خود و با مال دیگران حاتم بخشی می ­نماید و در سرنوشت مملکتی که به هیچ وجه اختیار آن را ندارد دخالت می­ کند!

2.      به علاوه، طرف خطاب این نامه، شخصی است که به هیچ وجه اعتبار بین­ المللی ندارد و این مرد (روچیلد) فقط یکی از افراد موجه یهود است.

3.      تأسیس وطن یهودی و باز گذاشتن در­های فلسطین به روی مهاجران صهیونیست و تهیه ­ی وسایل انتقال اراضی فلسطین به آنان، مستلزم ضرر به تمام حقوق اعراب است، بلکه موجودیت آنان را تهدید می ­نماید.

 

انتشار خبر وعده­ ی بالفور، ناراحتی بسیار شدیدی در جامعه ­ی عربی ایجاد کرد. شریف حسین فوراً دولت انگلیس را زیر سوال برد و درباره ­ی این وعده توضیح خواست. انگلستان نماینده ­ی رسمی­اش را پیش شریف حسین فرستاد و با تأکیدات فراوان به او اطمینان داد که به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که یهودیان در فلسطین مزاحم حقوق عرب­ ها شوند و تا آن­ جا به یهودیان اجازه ­ی مهاجرت و سکونت در فلسطین می ­دهد که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد و به حقوق آنان لطمه ­ای وارد نکند.

ویلسون رئیس جمهور آمریکا، هم در چهارم ژوئیه ­ی همین سال (1918 میلادی) در ضمن نطقی به صراحت و تأکید گفت: «بعد از جنگ جهانی اول، کار ممالک ضعیف و کوچک و از جمله ممالک عربی بر اساس آزادی اراده­ ی ملت­ ها در تعیین سرنوشت خود سامان می ­گیرد.» این نطق عرب ­ها را بیش از پیش مطمئن ساخت.

مردم سوریه و فلسطین با کمال صراحت در قطع نامه­ ی تاریخی کنگره ­ی سوریه، که هشتم مارس1920 در جشن عظیمی از بالای عمارت شهرداری دمشق خوانده شد، خواهان استقلال و طرد فکر سرپرستی بر سوریه و فلسطین شدند و خیالات خام صهیونیسم در مورد ایجاد وطن ملی یهودی در فلسطین را محکوم کردند. اما انگلستان و فرانسه در شورای سان رمو، قطع نامه­ ی کنگره­ ی سوریه را، که مظهر اراده ­ی تقریبا همه ­ی ملت بود،­ قانونی ندانستند! در مقابل، حزب صهیونیسم از شورای متفقین تقاضا کرد که انگلستان به عنوان سرپرست و قیم فلسطین معلوم شود. این تقاضا که از طرف اقلیت بیگانه ­ی بسیار ضعیف صادر شده بود، مورد توجه قرار گرفت!

روز 25 آوریل1920 در شهر سان رمو جلسه ­ی شورای عال متفقین برای تعیین سرنوشت سرزمین ­های عربی تشکیل شد و نتیجه­ ی مذاکرات این شد که فلسطین به شرط این که وعده ­ی بالفور اجرا شود، تحت قیمومیت انگلستان (این قیم عادل!) قرار گیرد. در فلسطین بعد از این پیمان استعماری برای مدت نامعلومی جنگ و نزاع سخت و طولانی میان اعراب از یک طرف و صهیونیسم و استعمار بریتانیا از طرف دیگر شروع شد.

دولت انگلستان لایحه ­ی قوانین سرپرستی فلسطین را تنظیم کرد و برای تصویب به جامعه­ ی ملل فرستاد. این لایحه در تاریخ 22 ژوئیه­ی ­1922 تصویب و امضا شد. در مقدمه ­ی این کفالت نامه­ ی سرپرستی، با وعده­ ی بالفور موافقت گردیده و دولت­ های متفقین به شرط مسئولیت و التزام انگلستان برای اجرای این وعده، آن را امضا کرده­اند. به این ترتیب، دولت­ های بزرگ، انگلستان را قیم فلسطین قرار دادند.

قسمتی از متن کفالت نامه سرپرستی

1.      دولت سرپرست فلسطین (انگلستان) در حدود مواد این کفالت نامه در قانون گذاری و اداره ­ی مملکت اختیار تام دارد.

2.      دولت قیم (انگلستان) مؤظف است اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی و اداری فلسطین را طوری ترتیب دهد که زمینه برای تشکیل وطن ملی یهودی مساعد شود!

3.      اداره ­ی سرپرستی باید تمام نیازهای یهودیان را در راه رسیدن به وطن ملی یهودی تأمین کند و به تقاضای کمک آنان جواب مثبت دهد!

4.      اداره­ ی سرپرستی فلسطین وظیفه دارد وسایل مهاجرت یهودیان به فلسطین را در اوضاع مناسب فراهم کند به شرط اینکه به حقوق و اوضاع طوایف دیگر اهالی فلسطین ضرری وارد نیاید.

5.      برای مسأله­ی تابعیت و جنسیت، باید قانونی تنظیم شود که با نهایت سهولت و آسانی یهودیان مهاجری که می ­خواهند برای همیشه در فلسطین بمانند، بتوانند شناسنامه ­ی فلسطینی گرفته و از اهالی آن­ جا محسوب شوند.

 

ایراد تاریخی وارد بر کفالت نامه

در مقدمه ­ی کفالت نامه به عنوان محکم­ ترین و اساسی ­ترین دلیل تشکیل وطن ملی یهود، اشاره به رابطه­ ی تاریخی یهودیان با فلسطین و حق تاریخی آن ها شده، در صورتی که این سند تاریخیِ استعمارگران، خیالی بیش نیست و ارزش تاریخی ندارد و حقایق فراوان تاریخی، بی اساسی این ادعا را کاملاً روشن می ­کند. تاریخ به روشنی می ­گوید: یهودیان اهالی اصیل فلسطین نبوده ­اند، مهمانانی بودند که به مملکت دیگران وارد شدند و فقط توانستند مقداری از خاک فلسطین را تصرف کنند و هیچ وقت در فلسطین بیش ترین جمعیت را به دست نیاوردند. سراسر دوران حکومت یهودیان در فلسطین توأم با جنگ و نزاع با ساکنین اصلی و بومی فلسطین بود و سرانجام نه تنها مردم بومی تحت تأثیر آداب و رسوم و تمدن یهود واقع نشدند، بلکه یهودیان را تحت تأثیر تمدن خود قرار دادند و سرانجام در دو هزار سال قبل، یهودیان بدون اینکه اثر مهمی از خود به یادگار بگذارند از فلسطین بیرون رفتند. آری نسل عربی هم قبل از یهودیان و هم در دوران یهودیان و هم بعد از یهودیان در فلسطین بودند و به حیات خویش ادامه دادند. اگر ما از بطلان اصل این ادعا چشم بپوشیم و فرض کنیم یهودیان رابطه ­ی تاریخی با فلسطین دارند و اگر این رابطه را مجوز تشکیل وطن یهودی در فلسطین بدانیم، به مقتضای این دلیل باید اساس نقشه ­ی دنیا به هم بخورد و بسیاری از ملل دنیا آواره شوند. باید ایالات کالیفرنیای آمریکا به مکزیک برگردد و مکزیک را به اسپانیا و اسپانیا را به عرب که سال ­ها در آن­جا حکومت داشتند و ارتباط تاریخی نزدیکی به آن دارند واگذار کرد.


آغاز یهودی کردن فلسطین

هربرت ساموئل برای یهودی کردن فلسطین دست به کار اجرای برنامه ­ی مخصوصی شد. وی اوضاع سیاسی و اقتصادی و اداری را طوری ترتیب می ­داد که زمینه برای اجرای وطن ملی فراهم شود. در رأس هر قسمت اداری و پست ­های دولتی یک یهودی یا انگلیسی قرار داد. روی پول ­ها و تمبر­ها، کلمه­ ی ارض اسرائیل به زبان عبرانی نوشته شد. حکومت ساموئل در سپتامبر 1921 امتیاز تولید برق فلسطین را به مدت هفتاد سال به روتمبرگ یهودی واگذارد. این امتیاز حق تولید برق در فلسطین را از تمام مردم دیگر در سراسر فلسطین سلب می­کرد. در ضمن او برای حمایت از صنایع یهودیان، قوانینی وضع کرد که به موجب آن­ ها مواد و اسبابی که یهودیان برای کارخانجات خود باید وارد کنند از گمرک معاف بود و وارد کردن اجناسی که مشابه آن را عرب ­ها تولید می­کردند، آزاد و بی گمرک بود.

دستگاه حاکم وسایل خرید بیش از بیست هزار هکتار اراضی مرج­ ابن عامر را برای یهودیان فراهم کرد. در نتیجه حدود نهصد خانواده­ ی عرب که مستأجر و یا برزگر زمین ­ها بودند به اجبار جای خود را به مهاجران یهودی دادند و خود بی خانمان شدند.

دولت سرپرست، برای تضعیف کشاورزان عرب، از صادر کردن حبوبات و زیتون فلسطین، که اساس ثروت و عمده ­ی محصول آنان بود جلوگیری کرد تا در اثر فراوانی محصول، قیمت آن­ ها پایین بیاید و کشاورزان از عهده ­ی مخارج و مالیات ­ها برنیایند و ناچار املاک خود را به معرض فروش قرار دهند تا به چنگال یهودیان بیفتد. کوشش های فراوانی از طرف اعراب برای جلوگیری از انتقال اراضی به یهود انجام می ­گرفت، مثلا اعراب در سال1935 مرکزی به نام صندوق ملت تأسیس کردند که پول برای خریدن زمین ­هایی که صاحبان آن ها مجبور به فروش بودند، در آن جمع می ­شد و توانستند چندین قطعه زمین آماده ­ی فروش را از چنگ یهودیان نجات دهند. در همین سال در بیت ­المقدس علمای مذهبی شورایی تشکیل دادند و همگی فروش حتی یک وجب زمین به یهودیان را تحریم و اعلام کردند: «فروشندگان و دلالان فروش زمین به یهودیان، مسلمان نیستند. بر همه واجب است با آنان قطع رابطه کنند و اگر مردند در قبرستان مسلمانان دفن نخواهند شد.» مالکین قسمت عمده­ ی زمین­ هایی که یهودیان خریدند، در فلسطین نبودند، بلکه در ممالک دیگر بودند.

دولت قیّم، درهای فلسطین را به روی مهاجران یهود کاملاً باز کرده بود و آن­ ها به مهاجرت به فلسطین ترغیب و تحریص می­ شدند. از طرفی کار قبول تابعیت و دادن شناسنامه­ ی فلسطینی به یهودیان، خیلی آسان انجام می­شد، در صورتی که نوزادان عرب از این حق مسلم محروم بودند یا به سختی موفق به دریافت شناسنامه می ­شدند!

سیاست ­های ضد یهودی نازی­ های آلمان، هجوم یهودیان به فلسطین را بیشتر کرد و از آن روز به بعد سیل مهیب یهودیان آلمان به فلسطین سرازیر شد. صهیونیست ­ها از مظلومیت یهودیان آلمان حداکثر بهره برداری را نمودند و به دلیل آوارگی یهودیانِ آلمان، به حکومت انگلستان فشار آوردند تا درهای فلسطین را به روی مهاجران یهود به طور کامل باز گذاشت، گویا عرب­ های بی­پناهِ استعمار زده، مسئول حوادث آلمان هستند!

صهیونیست ­ها از حادثه ­ی مظلومیت یهودیان اروپا به دست هیتلر، برای جلب عواطف و احساسات مردم دنیا بهره­ برداری زیادی کردند و از این رهگذر بسیاری از متنفذان آمریکایی را با خود همراه نمودند. دو حزب جمهوری خواه و دموکرات آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1944 تلاش پی­گیر خود را برای جلب آرای یهودیان که در سرنوشت انتخابات تاثیر زیادی داشت، از راه خدمت به آن­ ها به کار انداختند. در گرماگرم این مبارزات، ترومن رییس جمهور آمریکا در پانزدهم اکتبر 1944 طی بیانیه ­ای که صادر نمود، خواستار آزادی مهاجرت به فلسطین و استعمار یهودی، تا سر حد ایجاد دولت مستقل دموکرات یهودی در آن کشور گردید.

یهودیان انگلستان هم بیکار ننشستند، آن­ ها با خریدن روزنامه­ها و نویسندگان، تبلیغات حادی در جامعه­ ی بریتانیا شروع کردند و توانستند از این راه در حزب کارگر انگلستان نفوذ نمایند و در نتیجه شورای آن حزب، در ماه مه 1944 خواستار اخراج اعراب از فلسطین و جانشین شدن یهودیان شد.

صهیونیست­ ها یک تشکیلات نظامی به اسم «هاگانا» تحت نظر آژانس یهود به وجود آوردند، جوانان یهودی را توسط افسران و استادان نظامی انگلیسی و یهودی تعلیمات نظامی می­دادند، افسران یهودی ارتش لهستان را ترغیب و تحریص می­کردند که با اسلحه ­ی خود به فلسطین فرار کرده و به کار تربیت سربازان یهودی بپردازند!

 

بعد از مدتی، انگلستان اعلام کرد که در روز پانزدهم مه 1948 فلسطین را ترک می­کند و قبل از این تاریخ، کارهای اداری را تعطیل کرده بود. این حیله­ گران ابتدا از شهر تل­آویو و سایر مناطق یهودی خارج می­ شدند و مراکز دولتی، اردوگاه ­ها، سنگر­­های نظامی و فرودگاه ­ها را به دست یهودیان می ­دادند. در صورتی که در همان موقع، در مناطق عربی نیروهای انگلیسی زمام امور را به دست گرفته و همه چیز و همه جا را تحت سیطره­­ ی خود نگه داشته بودند. انگلیسی ­ها با مسلح شدن اعراب سخت مخالفت می­ کردند و از ورود قوای مسلح عرب یا ورود اسلحه ممانعت به عمل می­ آوردند. انگلیسی ­ها بیشتر وسایل جنگی ­ای را که در فلسطین داشتند، در موقع کوچ به یهودیان فروختند. در میان این وسایل جا گذاشته شده، به طوری که بعدها معلوم شد، هواپیماهای جنگی و آموزشی و اسلحه ­های مهم دیگر وجود داشت!

کشتار دیر یاسین

عصر روز نهم آوریل 1948 ناگهان نعره ­های گوشخراش بلندگو های اسرائیل در دهکده ­ی دیر یاسین پیچید که با ارعاب و تهدید، مردم را به تخلیه ­ی دهکده دعوت می­ کردند. در چنین وضع بحرانی، شبه نظامیانِ یهودیِ «ایرگون» مردم را محاصره کردند، گویا می ­خواستند همه ­ی کینه ­ها و درد دل­ هایی که در طول هزارها سال در­ به دری یهود، از تمام مردم زمین داشتند، بر سر این مشت مردم که همیشه آنان را پناه می ­دادند و حمایت می­ کردند، خالی کنند! دریدن شکم زن ­ها و بریدن سر بچه ­ها در دامان یا جلو چشم مادران و آتش زدن زنده ­ها از کارهای عادی آن کفتارهای گرسنه بود. 250 نفر از اهالی این روستا از زن و مرد، صغیر و کبیر و عاجز و مریض کشته شدند. با بریدن دست­ و پا، دریدن شکم ­ها، کندن گوش­ ها، بیرون آوردن چشم ­ها، له کردن جمجمه ­ها، کشته­ ها و زنده ­ها را مثله کردند و اجساد را به چاهی ریختند.[2] قوای انگلستان، نزدیک همان دهکده بودند و همه چیز را می ­دانستند با این حال، کوچک ­ترین حرکتی برای نجات اعراب از خود بروز ندادند، در حالی­که حفظ امنیت به عهده­ ی آنان بود، ولی آن ­ها مأموریت مخفی خود را، که حفظ مستعمرات و کاروان­ های یهودی بود درست انجام می­ دادند!

کشتار ناصر الدین

نظیر همین فاجعه ­ی شوم را در دهکده­ ی ناصرالدین نزدیک طبریه انجام دادند. این قریه ­ی عربی را کلاً از صفحه ­ی وجود محو کردند! در این مورد هم، قوای مسئول بریتانیا با اطلاع از جنایت، اصلاً ابراز وجود نکردند.

...

جنایات  صهیونیست ­ها و تسلط آنان بر فلسطین با همکاری دولت­ های استعمارگر، به آواره شدن حدود یک میلیون عرب از دیار خود انجامید. این آوارگان دار و ندار خود را پشت سر و به دست یهودیان غاصب و غارتگر گذاشتند و خود به ممالک همجوار عربی یا به مناطق دیگر فلسطین، که در دست اعراب است پناهنده شدند. این آوارگان، که در نهایت فقر و فلاکت و نکبت در دیار غربت زندگی می ­کنند، در پشت سر خود زمین ­های پرتقال، موز، زیتون و تجارت­خان ه­ها، کالاها، پول­ های نقد و طلا و نقره و خانه ­ها با وسایل و اثاث که قریب چهار صد میلیارد ریال است را به دست یهودیان غاصب و غارتگر سپرده ­اند و آن ­ها با ثروت این آوارگان به خوشگذرانی می ­پردازند.



[1] . Akram Zuaiter))

[2] . جمعیت صلیب سرخ بین ­المللی، آقای م. جاک. دیگنیر را برای مطالعه ­ی وضع این دهکده فرستاد. یهودیان پس از اطلاع، موعد بازدید را یک روز عقب انداختند و در ظرف آن یک روز تا آن­جا که توانستند آثار جنایت را محو کردند و مخصوصاً اجساد مثله شده­ ی 150 نفر را در چاهی ریختند و در آن را بستند. نماینده ­ی صلیب سرخ در ضمن گردش در میان خرابه­ ها و بازدید بقیه­ ی اجساد و اعضای قطع شده تصادفاً به آن چاه برخورد همه­ ی اجساد را که به زشت­ت رین صورت مثله شده بودند، از چاه بیرون آوردند. این مرد در میان اجساد، طفل شش ساله ­ای را که هنوز رمقی داشت مشاهده کرد و او را به بیمارستان فرستاد. متأسفانه دست استعمار و تهدیدهای صهیونیست­ ها، دیگنیر را به وحشت انداخت و او جرأت نکرد که مشاهدات خود را گزارش دهد و در گزارش خود به نوشتن این جمله بسنده کرد که «وضع این دهکده خیلی وحشت ­بار بود.»

۹۵/۰۳/۱۹
مدیر :