گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

گزیده کتاب

پیامبراکرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند وگرنه مى رود.

آنچه در اینجا ارائه می شود، گزیده هایی ست از کتاب های مختلف در موضوعاتی همچون دین، سیاست، اجتماع، تاریخ... و همچنین مجموعه ای عکس که همگی توسط نویسندگان این وبلاگ گرفته شده است.
آدرس کانال ما در تلگرام:
telegram.me/gozideketab
gozideketab@

طبقه بندی موضوعی

به من دروغ نگو!

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ


به من دروغ نگو!

گزارش ­هایی تاریخ­ ساز از روزنامه ­نگاران کاوشگر

 

به کوشش جان پیلجر

مترجمان: مهرداد (خلیل) شهابی، میر محمود نبوی

انتشارات اختران، تهران

400 صفحه.

 

 

 

جان پیلجر[1] استاد دانشگاه کورنل آمریکا و مقیم استرالیا و بریتانیا، روزنامه­ نگار کاوشگری که پرفسور نوام چامسکی مقالات، کتاب ­ها و فیلم ­های مستندش را «مشعل نور و هدایت» و روشنگری ­هایش را «همواره الهام ­بخش» خوانده است؛ این­بار، از میان کارهای دیگران، بهترین نمونه ­های گزارشگری کاوشگرانه و افشا­کننده ­ی 60 سال اخیر را برگزیده و در این مجموعه عرضه کرده ­است. وی تا کنون برای کارهایش بیش از بیست جایزه[2] دریافت کرده است.

به گفته­ ی تی. دی. آلمن، روزنامه­ نگارِ آزاد آمریکایی، این کتاب نه فقط مجموعه ­ای از درخشان ­ترین نمونه­ های گزارشگری که نیز فراخوانی به اندیشه و عمل برای همه ­ی آنانی است که به جهانی استوار بر پایه­ های شرافت و عدالت برای نوع بشر می ­اندیشند.

نسخه­ اصلی این کتاب[3] حاوی 28 مقاله در بیش از 600 صفحه است. مترجمان به عنوان یک آغاز، به ترجمه ­ی 11 مقاله مبادرت کرده اند که به ترتیب عبارتند از:


داخائو، (پیرامون اردوگاه­ های مرگ نازی­ ها) نوشته ­ی مارتا گلهورن، سال 1945

طاعون اتمی، (پیرامون بمباران اتمی هیروشیما) ویلفرد برچت، سال 1945

قتل عام در مای لای، (پیرامون جنگ آمریکا در ویتنام) سیمور هرش، سال 1970

پیش­نویس طرحی برای سلطه­ ی جهانی "سرود دیک چنی[4] برای آمریکا"،  د. آرمسترانگ، سال 2002

جنگ آرام: تحریم ­های اقتصادی در حکم سلاح کشتار جمعی، (پیرامون پیامدهای فاجعه ­آمیز تحریم ­های اقتصادی در عراق) جوی گوردون، سال 2002

اسناد تیمور، (پیرامون اسنادی که فاش می ­سازد که دولت­ های ایالات متحده و استرالیا از برنامه ی تجاوز اندونزی به تیمور شرقی در سال 1975 مطلع بوده و بدان رضایت داده ­اند.) برایان توهی و مارین ویلکینسون، سال 1987

«تروریست ­ها»، (پیرامون کشتار غیر نظامیان فلسطینی در اردوگاه­ های صبرا و شتیلا در سال 1982) رابرت فیسک، 1990 تا 2001

«در محاصره»، (پیرامون محاصره ­ی نوار غزه به دست اسرائیل) امیره هس، سال 1996

دنیای وارونه، (پیرامون توهم ­های دو قلویی که در انسانیت تفرقه می ­افکند: اول، تبلیغات و دوم، توهمِ صلح جهانی در دست اربابِ قدرت) ادواردو گالئانو، سال 1998

ملتی که خوراکش غذای فوری است، (پیرامون ماهیت صنعت جهانی غذای فوری) اریک اشلوسر، سال 2001

«پوشش رسانه ­ای اسلام»، و «پیرامون تروریسم»، ادوارد سعید، 2002/1997

 

گزیده­ ی زیر، از سه مقاله­ ی «پیرامون تروریسم»، «در محاصره»، و «دنیای وارونه»، انتخاب شده است.

 

«پیرامون تروریسم»

نوشته­ ی ادوارد سعید[5]، روزنامه­ نگارِ تبعیدیِ فلسطینی

بعد از بمباران غزه به وسیله­ ی یکی از هواپیماهای اف16 که نُه کودک را قتل عام کرد، از شارون[6] نقل شده است که وی به خلبان هواپیما تبریک گفته و با مباهات این پرواز را موفقیت بزرگ اسرائیل نامیده است. شارون تروریسم را می ­طلبد، نه صلح را، و هر کاری از وی برآید انجام می ­دهد تا شرایطِ آن را فراهم آورد. خشونتِ فلسطینیان علی رغم دهشتناکی ­اش، پاسخ مردمِ درمانده ­ای است که وحشیانه، سرکوب شده ­اند و نتیجه­ ی رنج وحشتناکی است که از آن سرکوب بر می ­خیزد لیکن غرب و اسرائیل این را پنهان ­می­ کنند و آن­ چنان بی ­رحمانه روی موضوع خشونت فلسطینیان به عنوان پدیده ­ای جدا و شرارتی محض، تمرکز می ­شود که انگار اسرائیل دارد از جانب عدالتِ مطلق، خدمت می ­کند و به طور خداپسندانه با اعمالی هولناک و خشونتی بی حد و حصر علیه سه میلیون فلسطینیِ غیرنظامی، نبرد می ­کند. فقط راجع به بازی گرفتنِ افکار به دست اسرائیل صحبت نمی­ کنم، بلکه بهره ­برادری از «مبارزه علیه تروریسم» از نوع آمریکایی ­اش است که اسرائیل بدون بهره­ جویی از آن نمی توانست آنچه را که مرتکب شده، انجام دهد.

الآن هر فرد فلسطینی یک زندانی محسوب می ­شود. غزه با دیواری از سیم خاردار که در آن برق جریان دارد، از سه طرف محصور است. اهالی غزه مثل حیوانات محبوسند و قادر به آمد و شد نیستند، آن ها از هوا در معرض حملات هواپیماها و هلیکوپترهای اسرائیلی قرار دارند و در زمین هم با شلیک تانک و مسلسل، پَرپَر می­ شوند.

غزه، سرزمین فقر و فاقه، کابوسی انسانی است؛ هر رویدادی هر چند کوچک، هجوم هزاران سرباز را در پی دارد تا فلسطینیان را بدون ملاحظات سنی، جنسی یا جسمی، تحقیر، تنبیه و تضعیف کنند. از ورود ضروریات پزشکی در مرز جلوگیری می­ شود، آمبولانس ­ها نیز به رگبار بسته یا توقیف می ­شوند. واژه­ ی امید از فرهنگ لغت فلسطین محو شده، به طوری که فقط نافرمانیِ محض باقی است و هنوز شارون و پادوهای سادیست ­اش با ادامه ­ی اشغال و تجاوزِ مدام، درباره ­ی ریشه کن کردن تروریسم وِر وِر می ­کنند.

نیمی از کودکان فلسطین در معرض سوءتغذیه قرار دارند. دو سوم جمعیت، زیر خط فقر، روزگار می ­گذرانند. تانک­ ها در جِنین بر روی کودکان آتش گشوده و آنها را به قتل می ­رسانند (جِنین جایی است که  اردوگاه آوارگان توسط زره­پوش ­های اسرائیلی تخریب شد یک جنایت عمده ­ی جنگی هیچ­ گاه در این مورد تحقیق و بررسی صورت نگرفت، زیرا دیوانسالارانِ ترسوی بین­المللی، مثل کوفی عنان، با تهدید اسرائیل، عقب می­ کشند.)

فلسطینیان همگی «مظنون به تروریسم» هستند. نَفس اشغال، رها کردن عنان اختیارِ سربازان وظیفه و جوان اسرائیلی است تا در پُست­ های بازرسی، فلسطینیان را در معرضِ هر شکلِ متصور از شکنجه­ ی خصوصی و خفت ­بار قرار دهند. ساعت ­ها انتظار کشیدن در آفتاب، عباراتِ رکیک همراه با ضرب و شتمِ دلخواهانه، هجوم ناگهانی جیپ ­ها و سربازان به غیرنظامیانی که در صف­ های هزار نفری در پشت پُست ­های بازرسیِ بی ­شمار، در انتظار نوبتند. واداشتن نوجوانان به ساعت ­ها زانو زدن در آفتاب، مجبور کردن مردان به کندن لباس ­هایشان، توهین و تحقیر والدین جلوی چشم فرزندانشان، ممانعت از عبور بیماران به صِرف هوس و میل شخصی سربازان، متوقف کردن آمبولانس ­ها و آتش گشودن بر آنها و بالاخره بر تعداد مرگ و میر دائمی فلسطینیان روزانه، و اکثراً خارج از فهرست، افزوده می ­شود. بیشترشان «مظنونان به تروریسم» هستند به علاوه زن­ ها و بچه­ هایشان!

از اسرائیل مرتباً به عنوان یک دموکراسی یاد می ­شود. اگر چنین باشد، دموکراسی بی ­وجدانی است، کشوری که نَفس ­اش اسیر جنونی است که در جهت آزار ضعفا عمل می ­کند. دموکراسی ­ای است که عیناً روحیه ­ی روان­ پریش حاکم ­اش ژنرال شارون را منعکس می ­کند که تنها فکرش، کشتن، فروکاستن، مُثله کردن و راندنِ فلسطینیان است، تا بالاخره آنها «متلاشی» شوند.

به­ طور خلاصه: فلسطینیان محکوم به مرگ تدریجی ­اند تا اسرائیل به امنیت خود برسد! تمام دنیا باید با اسرائیل همدردی کند، در حالی که، ضجه ­ی یتیمان فلسطینی، ناله ­ی پیرزن مریض، صدای سوگواری اهالی محله و فریاد زندانیان شکنجه شده، ابداً نه شنیده می ­شود و نه جایی ثبت می ­گردد. هرازگاهی، باید مکثی کرد و با خشم اعلام داشت که فقط یک طرف است که ارتش و کشور دارد: طرف دیگر، مردمی ­اند خلعِ ید شده و فاقد حکومت، بدون حقوق و اختیاری برای محافظت از خود. 

این حقیقتی از رنج مردم فلسطین است. اما در هر حال، سیاست اسرائیل در نهایت محکوم به شکست خواهد بود.

 

«در محاصره»

نوشته­ ی خبرنگار اسرائیلی، خانم امیره هَس

از سال 1991، به طور متناوب ولی روز افزون، و با دورانی طولانی ­تر از سال 1994 حدود یک میلیون نفر از مردم غزه به نواری به وسعت 147 مایل مربع محدود شده ­اند. نوار غزه، تبدیل به «زندانِ باز»ی شده است که فلسطینی ­ها را در آنجا مجبور کرده ­اند در شرایطی نزدیک به تهیدستی و بی­نوایی به سر برند. بیست درصد از این منطقه به شهرک­ های یهودی اختصاص یافته و ورود به آنها برای فلسطینیان ممنوع است. برای اکثر مردم غزه، اغلب، هیچ راه خروجی وجود ندارد: نه به اسرائیل، نه به مصر، و نه به کرانه­ ی غربیِ رود اردن.

طبق اظهار «دفتر هماهنگی و ارتباطات اسرائیل» (تشکیلات غیر نظامیِ مسئول صدور مجوزهای خروج که بعد از معاهده­ ی اسلو تشکیل شد)، دست کم هنگامی که پاسگاه ­های بازرسی باز هستند، چند دسته از مردم می ­توانند برای ورود به اسرائیل درخواست مجوز کنند: کارگران دارای شغل ثابت در اسرائیل، کامیونداران دست اندر کارِ حمل کالاهای وارداتی یا صادراتی ولی فقط همراه با اسکورت ارتش اسرائیل، بازرگانان، بیماران، افراد دارای مجوزهای خاص برای «دلایل شخصی» (مثلاً برای دیدار بستگان بیمار یا رسیدن به پروازهای خارج از کشور)، و صاحب منصبان و مأموران بلند پایه ی پلیس فلسطین.

یک فیلم بردار فلسطینی می ­گفت: «روزی، روزگاری، رؤیای وطنی تو سرم بود. اما حالا آرزوم اینه که بتونم به طرف دیگه­ ی پاسگاه بازرسی ایرتس برم!» فلسطینی ­هایی که باید خود را از غزه به کرانه­ ی غربی برسانند، در برخی از موارد، از طریق مصر به اردن سفر کرده و در آنجا از پل آلن بی گذر کرده ­اند و همه­ ی اینها به سبب آن است که نتوانسته ­اند برای یک سفر دو ساعته (از غزه به کرانه­ ی غربی رود اردن) از طریق اسرائیل مجوز دریافت کنند.


نقشه­ ی فلسطین اشغالی، «کرانه­ ی غربی (باختری)، نوار غزه و بیت المقدس در نقشه پیداست.»


کسی نمی ­تواند با تصمیم آنی از غزه خارج شود تا از دوستانش در رام ­الله (در کرانه­ ی غربی رود اردن) دیدن کند، یا به دنبال کاری برود که انجام آن فقط در اورشلیم (بیت المقدس) شرقی (پایتخت مذهبی، بازرگانی، فرهنگی فلسطینیان) امکان پذیر است، یا به دیدن خانواده ­اش در اسرائیل برود. حتی در موارد نادری که مجوز صادر می ­شود، هیچ­گاه اجازه ­ی اقامت شبانه داده نمی ­شود. فایده­ی زیادی ندارد که انسان چندین ساعت را صرف سفر به مقصدش کند و هنوز نرسیده، برگردد و به هر حال، تعداد انگشت ­شماری از اهالی غزه از عهده­ ی هزینه­ ی آن بر ­می ­آیند.

 گاهی اوقات، حتی به رغم دلایل «عینی» که رسماً نیز تأیید شده­ اند، خروج از غزه غیر ممکن است. مثلاً یک پزشک ساکن غزه نتوانست برای همراهیِ مادرِ به شدت بیمارش به بیمارستان تل آویو مجوز خروج از غزه را دریافت کند؛ و مادرش در تنهایی جان سپرد. برادر این پزشک، یک نویسنده­ ی سرشناس فلسطینی، نیز اجازه نیافت کرانه­ ی غربی رود اردن را برای شرکت در مراسم خاکسپاری مادرش ترک کند. به یک بانوی روزنامه ­نگار فلسطینی که برای تدریس دوره ­ای به ایالات متحده دعوت شده بود، اجازه داده نشد تا به سفارت آمریکا در تل آویو مراجعه و ویزایش را دریافت کند. به مرد جوانی که نامزدش در اردن بود، به «دلایل امنیتی» اجازه­ ی سفر داده نشد! خانمی که برای دفاع از تز دکترایش باید به انگلستان سفر می­ کرد، نتوانست برای خروج از غزه مجوز دریافت کند، هر چند که همسرش مدیر کل یکی از وزارتخانه ­های فلسطین بود. به گروهی از پزشکان که در استخدام وزارت بهداشت فلسطین بودند اجازه شرکت در کنفرانس وزارتخانه در رام ­الله داده نشد. زوجی که برای مداوای نازایی باید به اسرائیل سفر می ­کردند، برای روز مراجعه ­شان به مطب، فقط یک مجوز خروج از غزه دریافت کردند مجوزی فقط برای زن!

عدم صدور مجوز خروج در مورد هر گروه و طبقه از مردم اعمال می ­شود. مثلاً، به مردان زیر 40 سال به ندرت مجوز داده می­ شود. به مردان غیر متأهل، حتی آنهایی که بیش از 40 سال دارند، نیز اجازه­ ی خروج داده نمی­ شود. بسیاری از دانشجویان ساکن غزه که در کالج ­ها و دانشگاه­ های کرانه­ ی غربی رود اردن ثبت نام کرده بودند، اکنون دست کم از سه سال تحصیلی محروم مانده ­اند. حتی در مواردی که به دانشجویانی مجوز خروج داده می­شد، مانع اقامت آنان در کرانه­ ی غربی رود اردن می ­شدند. گهگاه، دانشجویانی این ممنوعیت را ندیده گرفته و به هر حال، در کرانه ­ی غربی رود اردن اقامت گزیده ­اند. اما آنگاه که برای گذراندن تعطیلات دانشگاهی به غزه باز گشته ­اند، از دادن مجوز خروج دوباره از غزه به آنان خودداری شده ­است. این مجوزهای بسیار مهمِ خروج، محدودیت­ ها و خودداری ­ها از صدور مجوز و منطقِ پرتضاد و لایتناهی ­ای که در پسِ صدور این مجوزها نهفته، همه بر زندگی در نوار غزه سلطه یافته است. در بیشتر موارد، علل امنیتی بهانه می ­شود. و در اکثر آنها این بهانه با عقل سازگار نیست.

موارد فوق، همه در شرایط معمولی است. در شرایط غیر معمول، آنگاه که اسرائیل افراطی ­ترین اقداماتش را اِعمال می­کند، و نوار غزه را سفت و سخت می ­بندد، تمام مجوز­های خروج خود به خود، باطل می­ شود. فردی که مجوز در دست دارد شاید شش ماه منتظر گرفتن نوبت از پزشکی متخصص در بیت ­المقدس بوده است؛ و ممکن است منتظر نوبت جراحی باشد. فرد دیگری ممکن است برای پرواز به خارج، جا رزرو کرده باشد. به رغم همه ی اینها، هیچ کس نه می ­تواند به غزه وارد و نه می ­تواند از آن خارج شود. در این متن، واژه­ های «سفت و سخت» به معنای واقعی کلمه به کار رفته است: نه احدی خارج می ­شود و نه احدی وارد. پس از چندی، با آسان ­تر گرفتن انسدادِ غزه، کسانی که مجوز داشتند، تمام مراحل درخواست مجوز را باید از نو طی کنند!

مشکل بتوان تصور کرد که تصمیم ­گیرانِ اسرائیلی، تبعات غیر­قابل اجتناب محاصره­ ی چندین ساله غزه را تشخیص نداده بودند.[7] اسرائیل مسدود کردن نوار غزه را صرفاً به عنوان پاسخی به تروریسم و تنها راهِ پیشگیری از حملات بیشتر مطرح می­ کند. اما تحلیل دقیق این سیاست و تبعات آن همراه با اقدامات دیگر اسرائیل، از قبیل مسدود کردن گذرگاه امن بین غزه و کرانه­ ی غربی رود اردن حاکی از آن است که تصمیم­گیران اسرائیلی از سیاست مسدود کردن درک متفاوتی داشته ­اند!  

ظنِ فلسطینیان بر این است که مقصود واقعی اسرائیل در پسِ سیاست مسدود کردنِ مناطق فلسطینی، ایجاد جاده­ های فرعی، و جداسازیِ کرانه­ ی غربی رود اردن، غزه، و بیت­المقدس از یکدیگر که تحت لوای دلایل امنیتی صورت گرفته این است که اراضی اشغالی را برای ابد تکه تکه کند، آنها را تحت نظام­ های سیاسیِ متفاوتی نگه دارد، و ویران سازیِ ساختار اجتماعی فلسطینیان را که در سال 1948 آغاز شد، تکمیل کند.[8]

گسترش شهرک ­های یهودی در اراضی اشغالی در طول سال­ های مذاکرات اسلو[9] آشکار ساخت که اسرائیل همچنان به زمین به عنوان منبعی مختص یهودیان می ­نگرد: حضور فلسطینیان تحمل می ­شود ولی برای نیازهای آنان محلی از اِعراب نیست. اسرائیل به محروم ساختن فلسطینیان از راه یافتن به اکثر زمین­ های بایر در اراضی اشغالی ادامه می­ دهد در حالی که، همزمان، برای همان مناطق، نقشه­ ی توسعه­ ی شهرک ­های یهودی آتی را می ­کشد.

به عنوان جمع ­بندی، می ­توان گفت که توافق ­های اسلو ابزارِ حصول اطمینان از جداسازیِ فلسطینیان از جمعیت یهودی اسرائیلی است که انتخاب­ کننده­ ی قدرت حاکم، بهره ­مند از سلطه ­ی جغرافیایی اقتصادی، مسلط بر کلیه­ ی منابع طبیعی و کنترل­ کننده­ ی «نظام عبور»ی است که محدود کننده­ ی آمد و شدهای فلسطینیان است.

 

«دنیای وارونه»

نوشته­ ی ادواردو گالئانو، روزنامه ­نگاری از آمریکای لاتین

در دنیا به شکلی که هست، دنیای وارونه، کشورهایی پاسدار صلح هستند که بیشترین سلاح را می ­سازند و می ­فروشند. بیشترین درآمدهای ناشی از مواد مخدر را وزین­ترین بانک ­ها، پولشویی می­ کنند و عمده­ ی پول ­های دزدی را، آن ­ها پناه می ­دهند. موفق­ ترین صنایع، آلوده کننده ­ترین کارخانجات هستند و اینکه عملیات نجاتِ محیط زیست با تلاش درخشان همان شرکت­ هایی صورت می­گ یرد که از نابودی آن منتفع می ­شوند. کسانی که بیشترین آدم­ها را در کوتاه­ ترین زمان می ­کشند؛ با تشویق، جایزه مصونیت می­ گیرند؛ مثل کسانی که طبیعت را با نازل ­ترین هزینه، بیشتر نابود کنند.

راه رفتن در شهرهای بزرگِ این دنیا، مخاطره ­آمیز است و نفس کشیدن یک چالش. هر کس که زندانیِ نیاز نباشد، زندانیِ ترس است: محروم از خواب، به خاطرِ اضطرابِ نداشتن چیزی یا هراس از دست دادن چیزهایی که دارد. این دنیا طوری ما را تربیت می ­کند که همسایگان خود را به عنوان یک تهدید و نه به عنوان یک امید، ببینیم. این دنیا، انزوای ما را محکوم می­ کند و با داروهای شیمیایی و دوستان مجازی رایانه ­ای تسلا می ­دهد.

تبلیغات همه را به مصرف کردن وا می ­دارد، در حالی که موانع اقتصادی اجازه­ ی انجام آن را به اکثریت جامعه­ ی بشری نمی ­دهد. فرمان به انجام کاری که کثیری از آدم ­ها از عهده ­اش بر نیایند، نوعی دعوت به ارتکاب جرم است. حوادث جنایی مندرج در روزنامه ­ها، بیشتر از مقالات مربوط به اقتصاد و سیاست گویای مطالبی درباره­ ی تناقضات زمان است.

این دنیا سفره ­ی رنگینی را برای همه می ­چیند سپس درِب سفرخانه را بر روی خیلی از افراد محکم می ­بندد، همزمان یکسان ساز و نابرابر است: یکسان سازی در آرا و عادت ­هایی که دنیا وضع می­کند و نابرابر، در فرصت­ هایی که ارائه می ­دهد.

یکسان ­سازی، ما را ابله و مثل هم می ­سازد. یکسان­ سازی فرهنگی، یعنی فرایند ریختن همه ­ی آدم ­ها در قالبِ یک جامعه­ ی مصرفی. کسی که چیزی ندارد، وجود هم ندارد. کسی که اتومبیل ندارد یا کفش مارک­ دار نمی ­پوشد یا عطر خارجی مصرف نمی­ کند، فقط تظاهر به وجود می ­کند. اقتصاد وارداتی و فرهنگ تقلید: ما همه مجبوریم بر کشتیِ مصرف در آب­ های مواجِ بازار سوار شویم، اکثر مسافران این کشتی، بر اثر تلاطم، از عرشه به آب می ­افتند، اما کسانی که موفق به انجام سفر می ­شوند، هزینه سفرشان به لطف بدهی خارجی به حسابِ همه ­ی ما منظور می ­گردد. دریافت وام این امکان را فراهم می ­کند که اقلیتِ مصرف­ کننده، انبان خود را از اشیای جدید ولی بی ­فایده پر کند و رسانه ­ها در برابر چشم همه، تقاضاهای مصنوعی را که "شمالِ" دنیا بی وقفه اختراع می ­کند و با موفقیت به "جنوب" منتسب می ­کند، به نیازهای حقیقی انسان ­ها مبدل بسازد. ("شمال" و "جنوب" در اینجا واژه ­هایی هستند برای تقسیم کیک جهانی و الزاماً بر مرزهای جغرافیایی منطبق نیست.)

بانک جهانی که کلی کار می ­کند تا نابرابری را تشویق کند(!)، بی ­پرده اذعان می ­کند و آژانس ­های مرتبط با سازمان ملل هم تأیید می ­کنند که هیچ ­گاه اقتصاد جهانی این چنین غیر ­دمکراتیک و دنیا این­ قدر بی­ شرمانه ناعادلانه نبوده است. داراییِ در دست بیست درصد از ثروتمندترین مردم جهان در سال 1960، سی برابر میزان دارایی بوده است که بیست درصدِ فقیرترین مردم جهان در اختیار داشتند. این رقم در سال 1990 به هفتاد برابر و در سال 2000 به نود برابر افزایش یافته است.

هرگز تا این حد منابع اقتصادی و این قدر دانش فنی و علمی به تولید مرگ اختصاص نیافته است. کشورهایی که بیشترین سلاح را به جهان می ­فروشند، همان ­هایی هستند که مسئولیت صلح جهانی را در اختیار دارند. خوشبختانه برای آنها، تهدید صلح جهانی (!) در حال فرو کشیدن است و بازار جنگ در حال برگشت. افق برای سود بردن از کُشت و کُشتار روشن به نظر می ­رسد. کارخانه ­های تولید سلاح، متناسب با نیازشان، به اندازه ­ی کارخانه ­های دشمن تراشی، فعالند.

خبر خوش برای اقتصاد نظامی و به عبارتی برای اقتصاد: صنعت تولید سلاح، فروش مرگ و صادرات خشونت در حال شکوفایی است. تقاضا از ثبات برخوردار است، بازار رو به رشد است و برداشت محصول از کشتِ بی ­عدالتی در سراسر عالم به خوبی ادامه دارد.

آمار منتشره توسط مؤسسه ­ی بین ­المللی مطالعات استراتژیک نشان می ­دهد که بزرگترین دلالان اسلحه ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و روسیه هستند. چین هم در فهرست است ولی چند ­مرتبه پایین ­تر. و این پنج کشور با تصادفی عجیب همان کسانی ­اند که دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل هستند. حق وتو در واقع به معنی قدرت تصمیم­ گیری است. مجمع عمومی، عالی­ ترین نهاد بین­ المللی که تمام کشورها در آن مشارکت دارند، مشاوره می ­دهد. اما این شورای امنیت است که تصمیم می ­گیرد. مجمع حرف می ­زند یا سکوت اختیار می ­کند؛ شورا عمل می ­کند یا بی ­عملی در پیش می­ گیرد. به عبارت دیگر، صلح جهانی در دست پنج قدرتی قرار دارد که از کاسبیِ نان و آبدارِ جنگ بیشترین سود را می ­برند.

لذا تعجبی ندارد که اعضای دائم شورای امنیت از حقی بهره­ مندند که هر کاری خواستند انجام دهند. به طور مثال، در سال­ های اخیر ایالات متحده، فقیرترین محله پاناماسیتی را بمباران کرد و بعداً عراق را با خاک یکسان نمود. روسیه هم چچن را به خاطر استقلال، با خون و گلوله مجازات کرد، فرانسه، جنوب اقیانوس آرام را با آزمایش ­های هسته ­ای بی­سیرت کرد و چین هم هر سال دهها برابر تعدادی که در واقعه میدان تیانانمن کشته شدند، قانوناً به جوخه اعدام می­ سپارد. حمله به پاناما فرصتی را برای نیروی هوایی آمریکا فراهم کرد تا بتواند اسباب بازی­ های جدیدش را بیازماید، و تلویزیون هم تهاجم به عراق را به نمایش جهانی برای آخرین سلاح­ های موجود در بازار تبدیل کرد: بیایید و ادوات جدید مرگ را در نمایشگاه بزرگ بغداد ببینید.

از نابرابری ناخوشایند در سطح جهان، بین جنگ و صلح کسی نباید متعجب باشد، زیرا به ازای هر دلاری که سازمان ملل صرف حفظ صلح می ­کند، جهان، دو هزار دلار صرف حفظ جنگ می ­کند.

نیمی از سی­ و پنج هزار سلاح هسته ­ای موجود در جهان در اختیار ایالات متحده است و بقیه در دست روسیه و تا حدی سایر قدرت­ ها است. صاحبان انحصاری سلاح اتمی از اینکه هند و پاکستان یا هر کشور دیگری به رؤیای داشتن بمب نایل شود، فریادشان به آسمان بلند می ­شود. و این موقع است که آنها در مذمت خطر هولناک چنین سلاحی برای جهان، سخنرانی می ­کنند! اما قدرت ­های بزرگ زحمتی به خود نمی ­دهند توضیح دهند که خداوند کی تصمیم گرفت انحصار سلاح اتمی را به آنها عطا کند یا چرا به ساخت سلاح هسته ­ای ادامه می ­دهند. طی دوران جنگ سرد، سلاح هسته ­ای ابزاری بسیار خطرناک برای تهدید متقابل بود، ولی اکنون که ایالات متحده و روسیه دست در دست هم داده­اند، این زرادخانه برای چیست؟ چه کشورهایی را می­خواهند مرعوب کنند؟ کل بشریت را؟...

 



.[1] John Pilger 

[2]. از جمله دو بار جایزه ­ی «ژورنالیست سال» (بالاترین جایزه­ ی ژورنالیستی بریتانیا)، «جایزه ­ی صلح رسانه ­ها» از سازمان ملل متحد، جایزه­ ی اسکار برای گزارش­ های تلویزیونی، جایزه­ی Emmy برای گزارش­ های تلویزیونی، و جایزه­ ی «گزارشگران بدون مرز» از فرانسه.

[3]. با عنوان  (Tell Me No Lies: Investigative journalism that changed the world)   

[4]. معاون جرج بوشِ پسر و وزیر دفاع جرج بوشِ پدر.

[5]. ادوارد سعید، استاد دانشگاه کلمبیا و صاحب کتاب ­های متعدد همچون شرق­ گرایی (1978)، مسئله ­ی فلسطین (1979)، فرهنگ و امپریالیسم (1993) و ویژگی ­های روشنفکر: مجموعه سخنرانی ­هایِ 1993 در ریت (1994)، است.

[6]. نخست وزیر اسرائیل بین سال ­های 2001 تا 2006.

[7]. تا سال 1996، «تولید ناخالص ملیِ سرانه»ی غزه نسبت به سال 1992، 37 درصد و «تولید ناخالص ملی» 5/18 کاهش یافته بود؛ ظرف 6 ماه، بیکاری با افزایشی 2/8 درصدی، به 2/39 رسیده بود. در سال 1995، غزه ­ای ­های دارای شانس شغل در نوار غزه شاهد افتی 6/9 درصدی در دستمزدهای واقعی خود بودند. و آنهایی که در اسرائیل کار می ­کردند، 16 درصد حقوق خود را از دست دادند. این ارقام نفرت­انگیز منبعث از سیاست اسرائیل مبنی بر مسدود کردن غزه است.

[8]. در نیمه سال 1993، شیمون پرز در نشستی غیر­ علنی با یهودیانِ آمریکا و اروپا، از دیدگاه خود راجع به جداسازی پرده برگرفت. او اندیشه یک کشور کوچک «مستقل» در غزه از یک سو و یک کرانه­ ی غربی مرتبط با اردن از سوی دیگر را مطرح کرد که در آنجا پارلمانی محلی مسائل را مشترکاً با شهرک ­نشینان یهودی حل و فصل خواهد کرد!

[9]. مذاکرات بین اسرائیل و یاسر عرفات در سال 1994، که به امضای «توافقنامه اسلو» منجر شد، و این توافقنامه نیز باعث نوعی خودمختاریِ فلسطینی ها در غزه و نقاط دیگر در اراضی اشغالی گردید. اما با اعمال سیاست «حبس» (یعنی بستن خودسرانه ­ی نوار غزه و ممانعت از حتی نشانه ­های یک زندگی عادی)، از سوی اسرائیل، غیر از حرمان و مشقتِ فلسطینیان، حاصلی نداشت.

۹۵/۰۳/۲۱
مدیر :