خاتم النبیین(ص)
خاتم النّبییّن صلی الله علیه و آله و سلّم
تألیف: سید علی کمالی
انتشارات اسوه، تهران.
592 صفحه.
«قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.» (الاحزاب/ 21)
از پیشگفتار نویسنده:
سیرت پیامبر اسلام چنان روشن و ملموس و هماهنگ است، که گویی نه در چهارده قرن قبل بلکه در همین قرن واقع شده، و برای ما مأنوس و در دسترس ماست. با این همه، فهم سیرت او سهل و آسان نیست، بلکه سهل و ممتنع است. زیرا دارای همه ی ابعادی است که در انسان بودنِ انسان دخالت دارد. انسانی که خود ژرف ترین انسان ها و کار او ساختن کاخ انسانیت است. شناخت اسلام همگام با شناخت پیغمبر اسلام است، و بلکه وابسته به شناخت پیغمبر اسلام است. اسلام، امروز در نزد گروه های مسلمان، ناشناخته و غریب است، مسلمانان با آن مأنوس نیستند، نام آن را می برند، و از روح و جوهر و اصول و هدف های متعالی آن بی خبرند، پیامبر اسلام، خودش خبر داده و فرموده: «اسلام به غریبی آغاز کرد و در آینده به غریبی باز می گردد.»
سعی این ناچیز سیّد علی کمالی دزفولی آن بود که در این کتاب، فقط محض سیرت را بیاورم و دیگر وقایع را با آن مخلوط نسازم. پس از جمع آوری منابع و مطالب مربوطه، کتابی به نام «خاتم النبیّین» که نامگذاری آن از قرآن گرفته شده است، فراهم آمد که نیازمند تکامل به همت دانشمندان متعهد است.
درباره ی کتاب:
این کتاب در بیست و هفت بخش فراهم آمده و هر بخش به گوشه ای از سیره ی پیامبر اسلام(ص) اشاره دارد. عناوین برخی از بخش ها از این قرارند: ادب و سنّت، آداب و منش پیغمبر(ص)، تواضع و فروتنی، محنت و شکیبایی، مجلس و دیدار، انفاق و عطایا، عبادت دعا و توکل، رعایت مستضعفان، سیاست و حکومت و... .
نثر کتاب، روایت گونه و شیرین است. در پاره ای موارد، مؤلف بعد از نقل روایت، توضیح یا تأکیداتی را که ضروری می دانسته نیز، بیان کرده است.
روایات زیر از بخش های مختلف کتاب، انتخاب شده اند.
* از دنیا هیچ چیزش برای او (پیامبرص) مهم نبود، مگر آنکه بیمناکی را امنیت بخشد، یا گرسنه ای را سیر کند. (بحارالانوار16/266)
* پیامبر فرمود: «هر کس صبح برخاست و برای کار مسلمانان اهتمام نکرد، مسلمان نیست»، گفتند: دوست داشته ترین مردمان نزد خدا کیست؟ فرمود: «سود بخش ترین ایشان به مردم». (وافی-الایمان/96)
* قبل از بعثت و بعد از بعثت، ملجأ و پناه فقرا و بیوه زنان و یتیمان و ضعیفان بود. (شمائل/77)
* فرمود: «به من امر داده شده مساکین را دوست بدارم.» (سنن/59)
* اگر دیناری از صدقه نزد او باقی مانده بود و مستحقی نیافته بود، تا شب درآمده بود، به منزل نمی رفت تا آن را به محتاج برساند. در لباس و خوراک بر غلام و کنیز برتری نداشت. وقتی در نماز بود وکسی پهلوی او می نشست، نماز خود را سبک می ساخت و به او می گفت: آیا حاجتی داری؟ (بحار16/227)
* با گروهی مشغول خوردن خرما بود، چند کودک سر رسیدند، پیامبر به هر یکی مشتی خرما داد و دست بر سر ایشان کشید. (مجمع الزّوائد 5/18)
* فرمود: «کسی که برادر مسلمانش را گرامی بدارد، و به کلمه ای که او را خوش آید و غم را از او دور کند بنوازد، همیشه در سایه ی گسترده ی رحمت خداوند است». (وافی-الایمان/115)
* مردی به او خطاب کرد: ای آقا و آقا زاده. فرمود: «ای مردم! شیطان شما را گول نزند، من محمّد پسر عبداللّه، فرستاده ی خدایم، دوست ندارم مرا بیش از آنچه خداوند رفعت داده رفعت دهید». (شمائل/77)
* بدش می آمد برای او قیام کنند. (مکارم1/14)
* می فرمود: «در دهن مدیحه سرایان خاک بپاشید.» (فقیه4/230)
* لباس خود را وصله می زد، کفش خود را پاره دوزی می کرد، گوسفند را می دوشید، با بنده غذا می خورد، بر زمین می نشست، سوار الاغ می شد و ردیف خود کسی را سوار می کرد، حیا مانعش نبود که کالای خود را از بازار به خانه حمل کند، با مالدار و فقیر مصافحه می نمود (دست می داد)، دست خود را از دست دیگری بیرون نمی آورد، تا او اول بیرون آورد، به هر که روبرو می شد سلام می کرد، چه دارا و چه ندار چه بزرگ و چه کوچک. هر چه را هدیه می دادند کوچک نمی شمرد، ولو خرمای بد؛ کریم الطّبع بود، خوش برخورد، خوش همنشین، بخشنده ی بی اسراف، مهربان به هر مسلمان. هرگز از غذایی سیر نخورد. (ارشاد/155)
* پیامبر اکرم(ص) به محل سقایت زمزم آمد، خواست از حوض عامه ی مردم بیاشامد، گفتند: «برای تو جداگانه بیاوریم.» فرمود: «نه، از همین حوض که مردم می آشامند برای من بیاورید» و از همان نوشید. (مطالب العالیه1/368)
* یکی آمد و خواست با او سخن گوید، از هیبت او می لرزید، به او فرمود: «بر خود آسان گیر، من شاه نیستم، من فرزند زنی هستم که گوشت خشک شده می خورد.» (بحار16/129)
* فرمود: «کسی که دوست دارد مردم با قیام تعظیمش کنند، نشیمن او از آتش خواهد بود.» (محاضرات/38)
* عبداللّه بن شخیر به او گفت: تو سیّد و بخشنده بر ما هستی، پیامبر(ص) فرمود: «سیّد، خداوند است؛ شیطان شما را گمراه نکند.» (نهایه18/57)
* می فرمود: «پشت سر من راه نروید، آن را برای فرشتگان بگذارید» چنان راه میرفت که از او نه کسالت معلوم بود نه ناتوانی، اگر سوار بود و دیگری همراهش بود او را ردیف خود سوار می کرد و اگر نمی شد می فرمود: «با من پیاده راه نرو، جداگانه برو تا من برسم.» (بحار16/236)
* فرمود: «کسی که سوار است و پشت سر او کسی می دود، برای او از خداوند چیزی افزوده نمی شود مگر دوری.» (مطالب2/418)
* در راه بدر هر سه تن از سربازان یک شتر داشتند که به نوبت یا ردیفی سوار می شدند، به پیغمبر گفتند: تو راه نرو و همیشه سوار باش، فرمود: «نه شما از من قویترید و نه من به اجر و ثواب از شما بی نیازتر.» (شامی2/389)
* در جنگ بدر در زیر سایبان بود و مسلمانان در میدان، جنگ می کردند، جبرئیل نازل شد و گفت: تو در سایه ای و اصحاب تو در آفتاب؟ پیغمبر از سایبان بیرون رفت. (اسد5/166)
* فرمود: «کسی که حاکمی را راضی کند به چیزی که خدا را ناراضی کند، به تحقیق از دین اسلام خارج شده است.» (وافی_مایجب/165)
* عمرو بن مرّه گفت: از پیغمبر شنیدم که فرمود: «هیچ والی یا امامی در به روی حاجتمندان و مسکینان و دوستداران نمی بندد مگر آنکه خداوند در آسمان را به روی حاجت و مسکنت و دوست داشتنی های او ببندد.» (اسد/4/121)
* می فرمود: «اگر دو گروهِ شما اصلاح شوند، مردم اصلاح می شوند: فقها و امرا.» (محاضرات/162)
* فرمود: «اگر هدیه ای برای حاکم از در وارد شد، امانت از پنجره بیرون می رود.» (محاضرات/170)
* فرمود: «عدل فرمانروا نسبت به رعیت خود در یک روز، فاضلتر است از عبادت صد ساله یا پنجاه ساله ی عابد.»[1]
* فرمود: «هر کس در راه دفع ظلم از خودش کشته شود، شهید است، چه مرگ گوارایی است که شخص در راه احقاق حق خود بمیرد.» (مجمع6/244)
* «هر کس به ظالمی کمک کند، خداوند آن ظالم را بر او مسلّط خواهد ساخت.» (محاضرات/218)
* فرمود: «هرکس دست کوری را بگیرد و چهل ذراع ببرد مانند آزاد کردن بنده است.» (مجمع3/183)
* بر زنی که در نفاسش از زنا، مرده بود و بچه در شکم او بود نماز گذارد. (مطالب1/207)
* مردی نادان جوجه پرنده ای برای پیامبر آورد، مادرش به دنبال او پر می زد تا خود را در دامن آن مرد انداخت، حاضران تعجب کردند، پیامبر فرمود: «از این پرنده تعجب کردید که به خاطر علاقه به جوجه اش خود را در دامان این مرد انداخت، به خدا سوگند پروردگار شما به شما مهربان تر است از این پرنده به جوجه ی خود». (واقدی/398)
...
«خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید.» (احزاب/56)